تفعل ما ترید

ساخت وبلاگ
پایان‌نامه رو دفاع کردم و بعد از دفاع با استاد راهنما توی محوطه سبز پارک‌مانند جلوی کوشک آموزش قدم زدیم و روی یک نیمکت نشستیم. حرفهاش بوی دلداری میداد و احساس میکردم داره سعی میکنه بهم امید بده. من هم خودمو قوی نشون دادم، از ضعفم گفتم و اینکه تلاشم رو میکنم برای جبرانشون اما شدیدا احساس پوچی میکردم. نمیدونم برای چی میجنگم و چی رو میخوام به دست بیارم. قدرت و جاه؟ علم و احترام؟ حسابی خسته‌ام و نمیدونم کاری ازم برمیاد یا نه. میتونم اینجا رو جای بهتری کنم یا نه. اصلا میتونم دووم بیارم یا نه. هیچی نمیدونم. فقط میدوام، میدوام... تفعل ما ترید...
ما را در سایت تفعل ما ترید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4osfurc بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 16:15